سرزمین من!

ای آفتاب گردان عقل سرخ خدا!

که در عجیب ترین جزیره ی کشف

احساست را در سایبریای اقیانوس مغزت حمام می دهی

چگونه پیش از اینکه

مارکس وجدانش را در این سوی دیوار برلین شست و شو دهد

و برای یک زنای مشروع

پیش از استمنای استالین

در زمزم ترین اندام سفید مسکو

انگشت حج بگذارد

بدون هم خوابی مائو با دیوار چین

لُنگی دو - رنگ غیرت را که تنبان های دوشیزه ی ماهروی

و نیکر عروس بکرت بودند

بر گوشهای الاغ های مسلمانت پیچاندی

تا کوبیدن صدای داس و چکش پرولتاریا را

ازدواج - نامه های شرعی الاظهر و نجف بشنوند!

الاغ های نابینای تاریخ و ناشنوای پسا - خط

که دوشیزگان ماهروی و عروسان بکرت را

بر پالان هفت رنگ افغانی

عریان تر از خدا

تا قصر گلخانه همراهی کردند

و در کرملین نیز تلگراف نمودند

سرزمین من!

مگر نمی دانستی

که در "گفتمان" پیچیده ی جمجمه ی مارکس

که نام "تز" آن "تره کی"

و "انتی تز" آن "امین" باشد

"سنتز" مرغ های روسپیش

چیزی نیست جز الاغ های غیرت؟

سرزمین من!

با کدامین اعتماد

و چندمین پاسپانی موفق!

اندامت را لخت کردی

تا برای ازدواج موقت با هفتاد و دو حور

و همسری دایم یک غلمان

در جاری ترین کوثر دنیا

که تازی های بدوی بنام "بند امیر"

در گوشهایش اذان عشق و اقامه ی ابدی خواندند

غسل شهادت کنی؟

سرزمین من!

اگر می دانستی که در تمدن توتایی قرن بیست و یک

و اسلام مدرن

"محمد" بر سنتز هفت ساله ی سپرم خود و تخمه ی همسرش تجاوز می کند

دکمه های شرق و غرب

و زیب های شمال و جنوب پیراهنت را

با زنجیر می بستی

هرچند آزادی ات نسل در نسل

با پولیگون های پلچرخی همبستر می شد.

سرزمین من!

اکلیل طلایی ات در بازار سیاه غرب

توسط پاکستانی ها به حراج گذاشته شد

پیراهن گلدارت هیلیوم

تک - پاچه ی تنبانت

شکلک افتخار بر لنگی غیرت فرزندانت

و بکارت - نامه ات نیز

هدیه ی سالها پیش امیر به دیورند!

آغوش مسلمانت را باز کن

تا امریکا نیز تا آخرین جزیره در تو فرو رود

زیرا، عشق مدرن مسلمان

فراخ تر از خدیجه، خانم نخست پیامبر است

و تنگ تر از عایشه، همسر آخرش

سرزمین من!

تو آنقدر زیبایی

که خدا پیش از آفرینش

صد بار بر تو انزال شد

و تا قیامت ناپاک خواهد ماند

اکنون

امریکا حق دارد

که سالها پس از خدا

بر تو انزال شود

و تا فردا جنوب بماند

سرزمین من!

(علی ادیب، ویستنس – ناوری)

15/10/2010