تریاک لشکرگاه

 

ليلی بیا! اين روزها از من خدا گشته

تا تخته سنگ سينه ات از من جدا گشته

 

اين روزها مرتدترين- طفل مسلمانم

تف، لعن و دشنام شما بر من روا گشته

 

قاموس اندام قشنگت نيست خالی

روزی که بوتيمار بختت ناکجا گشته

 

گفتی که من عاشق ترین دریای دنیايم

عاشق ترین دریای دنیا بي وفا گشته

 

این رسم جاری هست ای صلصال عاشق!

تا کشتی عشق شما بی ناخدا گشته

 

خيلی خوشم از مردن صدباره ی خويش

تا اشک های من به پای تو حنا گشته

 

یا چشم من بیعت نخواهد کرد با دل

یا قلب تو نسل زمين کربلا گشته

 

نگذار من تریاک لشکرگاه باشم

ليلی بیا! اين دل به عشقت مبتلا گشته

 

عیدت مبارک ای تمام آرزویم!

 

عیدت مبارک ای تمام آرزویم!

ليلی اگر چه نيستی در چارسویم

 

با بودنت موج بلند رود بودم

با رفتنت آب اسيری در سبویم

 

حالا دل خود را برایت مي نويسم:

ليلی! کبوتر مي شوی بر بام و کویم؟

 

من موجگاه سبز شالی زار بودم

حالا فقط رسواترين- موج کدویم

 

تو نيستی اما اتاقم سبز و عاليست

عکس نگاهت زیب قاب روبرویم

 

عید است ليلی با شما خلوت نمودم

اما چرا دندان زدی زير گلویم...

 

... لیلی ببخشی خواب خود با آب گفتم

هرگز نريزد پیش دریا آبرویم

 

این قصه ها جاريست در دیوار خلوت

ای نازنين! با قصه هايت سرخ-رویم

 

عیدت خجسته ای تمام آرزویم

باور بکن! یک روز مي آيي بسویم