رنگ بازی
لیلی بیا دستی بده! سیبی، اناری
با من بمان امشب پسِ میز قماری
من حرفه ی بازیگرِ تیم خدایم
از کوچه ی روسپیگری "چالی" نیاری
من آسمان را پیش رویت می گذارم
تو تکه ی از قندِ شیرینِ مزاری
حالا چه بازی می کنی؟ بسکوت، پوکر...
کوتت دهم، ای قهرمان نسل جاری
توس قره، شاه و غلام ... لعل اینجاست
بر خال دو – تایی پرت خیلی ننازی
چای سیاه و قهوه، اینجا هست، آیا
سگرت، چرس و چیز دیگر ... میل داری؟
حرفی بزن، چیزی بگو، ای کوه خورشید!
امشب ببازم، تو - عزیزم! کم نیاری
در انتهای رنگ بازی های امشب
از تو فقط لبخند، از من سوگواری
(علی ادیب، ویستنس – ناروی)
27/08/2010
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۶/۰۶ ساعت توسط علی اديب
|
علی ادیب هستم. در سال 1388 از دانشکده ی ژورنالیزم دانشگاه کابل لسانس گرفته ام.