یک خراسان - عشق
می شود یکروز من برلین بازویت شوم
یا گل سرخ قشنگ لای گیسویت شوم
کم کمک بر ماهتاب شانه ات سر خم کنم
کهکشان سبز یا خورشید پهلویت شوم
مرزهای پیرهن را یک به یک آنسو زنم
یک خراسان - عشق تا تهران و جامویت شوم
تا شبی در تنگنای دست من آمو شوی
موج های رنگ - رنگ رود آمویت شوم
قد کشم، ناجو شوم، چتر بلند آسمان
سایبان هفت رنگ خال هندویت شوم
نازنینم! انقلاب عشق یادت نیست؟ هست
باش تا نخجیرگاه چشم و ابرویت شوم
(علی ادیب، ویستنس - ناروی)
۱۱/۰۸/۲۰۱۰
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۵/۲۰ ساعت توسط علی اديب
|
علی ادیب هستم. در سال 1388 از دانشکده ی ژورنالیزم دانشگاه کابل لسانس گرفته ام.