باز دَر داده مرا وسوسه ی مهتابی

های مهتاب! شبی بر سر من می تابی؟

 

باز در خانه ی من موج صدایت بالاست

نکند مثل کسی طعمه ی یک گردابی

 

خبری هست مرا دوست نداری، مهتاب

دوست داری به خدا! فکر کنم بی خوابی

 

اگر از قصه ی فرهاد بدت می آید

چیست پس؟ معنیی این تنگدلی، بی تابی

 

نیستی، حلقه ی موسیقیی من گند زده ست

شعرنه، چنگ که نه، زمزمه ی! آلابی

 

باز در حلقه ی چشمان تو آویزانم

های شیرین! شود خسرو خود دریابی؟

(علی ادیب، ویستنس - ناروی)

08/08/2010