برای دفعه ی اول نوشته ام: بدرود

فدای چشم تو لیلی فرشته ام، بدرود

 

شنيده ام که انار تو جنس قاچاق است

ازين گزينه ی منفی بريده ام، بدرود

 

دگر حقيقت پرخاش نيل يک رؤياست

عصای حضرت موسی خريده ام، بدورد

 

سحر که مزرعه را سيب سرخ کاريدم

شب از لجاجت گندم چکيده ام، بدرود

 

در ازدحام سخی تا به چوک دانشگاه

نشان دختر روسپی کشیده ام، بدرود

 

نوشته ام که خدا نيست همسر مريم

بلی که مذهب کفری گزيده ام، بدرود

 

نشيب وادی سرخ انارهات پر است:

از انقلاب تعامل، رسيده ام، بدرود

 

وداع حضرت لیلی وداع خوشبختی ست

سبوی زهر شما را چشیده ام، بدورد