جزیره هایم من
لیلی!
از وقتی که شعرهایم پیکاسو شده اند
در جزیره های من چند بار نفس کشیده ای؟
آن تکه برف سرخ در آنسوی نقاشی جزیره
که یخ زده ام در پس لرزه های برودت سرخش
ناجوان شده است حالا:
ترب ترب نمی زند مانده است که بگوید:
ترب!
آن جزیره ای کوچک را می بینی
که قایق شده ام در اشک های قطب شمال؟
گفتند خلیج مکزیکو را با کارخانه های چین نفس کشیده ای
هشدار عزیزم!
سریلانکای دامنت هرگز بی آب نیست!
گهواره ای کودک زیبای جزیره هاست
لیلی! ابرها امان نمی دهند
بی چشم ها آمده اند که ببارم بر همه ای اندامت در جزیره ها
جاری شوم با تو در چشم های قطب شمال
بگذار زبانت را در گلوی جزیره که آتش شوم در درون خدای که خواب است
تا نشکند وعده اش را با ما
اعلامیه جهانی حقوق بشر نیست نازنین! آیت الکرسی ست!
چقدر تاریک شده ام در زیبایی شب جزیره ها لیلی!
می بینمت در اوج نقاشی
جزیره ها شب بین اند
ریشه های رویشت گم شده اند در جزیره ها
چشم هایت را کشیده ام در جزیره با لب هایت که من شده بودم
خورشیدهای هیجان زده ای که از زمین من در جزیره شکفتند
نخستین بار جزیره شده بودم در آسمان
چقدر می کشید مرا در دو آتش
گاهگاهی لذت گزیدنش را می شنیدم که گرم بود
آه لیلی!
تا می توانی بکش که جزیره ها بی حجاب اند و شب
روز که شود جزیره ها نیز القاعده می شوند
جزیره ها دیگر گم شده ام در اشک های قطب شمال
مانده ام در خورشیدهای هیجان زده
و آتش های که زیبا می گزند
حال می دانم فلسفه ای ابراهیم های را که نمی سوزند در آتش
من در جزیره ها می سوختم
درخت هایم در برف های سرخ می سوختند
کاش آن تکه برف سرخ
امشب نیز بزند:
ترب ترب
دو آتش بالا و دو خورشید بالاتر
جزیره ها بسوزم باز
ترب ترب، ترب ترب........
(علی ادیب – ناروی)
16/01/2010
علی ادیب هستم. در سال 1388 از دانشکده ی ژورنالیزم دانشگاه کابل لسانس گرفته ام.